دانلود آهنگ جدید - دانلود آهنگ جدید دل نوشته 3

سلام امید وارم بقیه دل نوشته ها رو خونده باشید و لذت بده باشید.

قسمت سوم دل نوشته های من:

باور کنید انقدر ماجرا هستند که ادم نمی دونه از کجا شروع کنه بعضی هاشون خیلی شیرینن بعضی ها هم خ تلخ.

تا حالا فک کردید یک فرد جوان یا نوجوان چه خواسته های داره؟

تا حالا واسه خودتون چقدر پیش اومده که چیزی رو بخواهد ودیگران شما رو منع کردن یا به خاطر هرچی به بهش نرسیدید.

والا ما بچه ایرونی ها هرچه خواستیم نشد.

مثل خود من چقدر خواستم تو رفا باشم.

بدبخت ما پسرا یا دخترا های جوان

بخواهیم تو این دنیا خاص باشیم نمی ذارن.

بچه ها کار ما از دعا کرن گذشته دعا نکنید فک کنم خدا این تکیه زمین رو از یاد برده  هر چه ماهم با خدا حرف بزنیم صدامونو نمیشنونه ولش کنید خدا سرش شلوغه باس ی فکر دیگه کرده.

دین اسلام انقدر دست و بالمون رو بسته که هر کی اومد زد تو گوشمون باید سرمون رو بندازیم پایین و بهش بگیم چشم،چرا کسی درک نمی کنه که بابا ما جوونیم جوون. ما هم ارزو هایی داریم. اگه بخوای از نظر جنسی بهش توجه کنیم  می بینیم که چقدر ما تشنه ای این جور کارا هستیم خودمو رو می کشیم که ی لب کسی بگیریم این درسته؟ شما تشنتون میشه نیاز به آب دارید و به راحتی یه لیوان آب خنک می خورید ولی نیاز های جنسی یه پسر چی؟

نیاز نیست؟، آب خوردن هم ی نیازه اون هم ی نیازه. چرا باید سرکلاس ها گوشی ببریم و به حرف های معلم گوش ندیم بشینیم قایمکی فیلم های غیراخلاقی ببینیم.

چقدر از شما تو هارد کامپیوترهاتون فیلم های اونجوری دارید که تا خونه خالی میشه باصدای بلند گوش میدید و ی کمر خالی می کنید؟ چقدر باید این وضع رو تحمل کرد؟ پسر های هم سند ما اون ور آب دارن حال میکنن ولی ما چی؟؟؟

بنظر من باید به درخواست آیت ا.. طالقانی همه عمل می کردن. که گفته بوند توی هر شهر باید یک فاحشه خانه وجود داشته باشه تا هرکسی دوست داره نیاز های جنسی رو برطرف کنه بره اونجا نه این که دنبال ناموس مردم باشه.

غیر از اون چرا ما باید به 18 سال برسیم بعد گواهینامه بگیریم؟

یا چرا باید همه پسرا برن سربازی؟

یا چرا ما نمی تونیم با جی اف هامون راحت تو پارک قدم بزنیم بدون اینکنه پلیش گیره بده؟

و خیلی چرا های دیگر؟

از این بحث خارج بشیم.

خوب دیرون  یکی از بهترین روز های عمر بود خ خ خ خ تو کلاس خندیدم. آقا اول صبح که از خواب بیدار شدم و رفتم مدرسه تا رسیدیم دم دره مدرسه یکی از بچه ها شوخی ناموسی با سرایدار مدرسه کرد بهش گفت امروز تو کیفم ساندویج سذد آوردم تو مدرسه بفروشم یهو سرایداره قاطی کرده و دنبال اون پسره .....

گذشت زنگ به صدا در مود که باید میر فتیم سر صف مثل همه صف های مدرسه ما مثل صف های نیرو های جومونگ موقعه حمله به تسو بود مثل ماری بود که دل درد داشت و یا مثل موج های خروشان اقیانوس ها بود بچه ها هم گرم صحبت بودند نمی دونم اخه چرا اینقدر صحبت سر صف می چسبه. بعد از مراسم همه تشریف بردیم سر کلاس ها و یکی از بچه های کلاسمون شروع به نوحه خوندن کرد و منم داشتم دقل می زدم بقیه هم میز رو با طبل 2 متری اشتباه گرفته بودند آخه نمی دونم چرا بعدر از جریان 2 نمره انضباطی که سر کوبیدن رو میز از مون کم کردنند بازم بچه ها عاشقانه دارن می کوبن رو میز. یهو چوپون اومد ببخشید ناظم مدرسه رو میگم آخه این اواخر خبر رسیده ناظممون بعد از مدرسه میره چوپونی. ه ه ه اومد و خودی نشون داد مثل همیشه اشتباهی بچه ها رو کشید بیرون نمی دونم این همه قدرت انتخاب رو از کجا آورده که هر موقعه میاد مو رو از ماست بکشه بیرون انگاری بیشتر مو میریزه داخل ماست....

معلممون اومد گفت بچه ها بریم کارگاه، از کارگاهمون بهتون نگفتم. چه سیستم های داره اگه این ها رو تو سازمان های کلان بکار می بردن بهتر بود. ی ویدو پراژکتور داریم که اون سالمه یه کامپیوتر واسه معلمه که اونم سالمه ولی واسه ای 30 نفر دانش آموز 7تا کامپیوتره که 4 تاش مانیتور نداره اون 2تای دیگه هم یا موس یا کیبرد نداه بعدش واسه ثبت نام مدرسه از همه مون نفری 100 هزار تومان گرفتند بعدش هم وقتی اولیا میاد مدرسه بهش میگن چرا پسرتون کار عملی نداره؟ یا هزار تا سوال دیگر..........

نمی دونم از چیه ای مدرسمون تعریف کنم؟ از مدیر رشتی مون که میادسر صف میگه بسم الله الرحمن هستم بعدش میگه چرا هیچ کس پول بابته کمک به مدرسه نداده یا ...

شاید بتونم از کلاس هامون تعریف کنم آخه اونم نمیشه ن لامپی نه پریزی نه پرده ای.... خلاصه مدرسش واسه دهات ها هم کمه.......

دوستان ببخشید اگه کمی کسری داشته این نوشته آخه دلم خیلی گرفته نمی تونم درست تمرکز کنم و بنویسم. از هموتون متشکرم بابات خواندن این نوشته. خدانگهدار با امید دل نوشته ای بعدی.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: دل نوشته 3 ,

تاريخ : پنج شنبه 21 آذر 1392 | 17:50 | نویسنده : mahmoud zzzz |